<a href="http://ads.adsready.com/www/delivery/ck.php?n=a8fcf057" target="_blank"><img src="http://ads.adsready.com/www/delivery/avw.php?zoneid=9&amp;n=a8fcf057" border="0" /></a> | ![]() |

این منم که خوبی هامو کسی هرگز نشناخته اونکه در راه رفاقت همه ی هستیشو باخته. الناز هستم متولد تیر ماه سال 68 درحال حاضرشاغل هستم.وبلاگمو دوس دارم امیدوارم شما هم دوسش داشته باشین. :) دیگه اینکه یه دختر شاد و مهربونم این اطلاعات رو واسه دوستای خوبم گذاشتم که دوست داشتن بیشتر منو بشناسن. مراقب خوبی هاتون باشین
توام مثل من از بودن هاشان از عادت دادن هاشان
از نبود همیشگی شان
از تکرار این تابع خسته شده ای
به احترام تن زخم دیده ات؛
معادله را عوض می کنَم
بگذار بیایند و بروند
غصه نخور عادت را خط زده ام..!
روزی که با تــو شــروع نشــود
اصــلا نمــی ارزد
به شــب برســانــی اش
مهم نیست چقدر طول بکشد ،
مهم این است که عشق واقعی همیشه ارزش انتظار را دارد !
حرفها سه جورند:
گفتنی
نوشتنی
خوردنی
وچه سنگین اند این حرفهای خوردنی و دم برنیاوردنی!!!
سلامتی کسی که “تصور” نبودنش ،
تلخ ترین “واقعیت” زندگی آدمه …
خوشبختی رنگین کمان لبخند توست !
که.... با هر ترنم باران شکل می گیرد!
«فقط خوشحال باش»
من اشک آسمان را در می آورم!
بـــه کسی که تنهات گذاشت بگو
ایــــن تو بـودی که باختی نه مــــــن
من کسی رو از دَست دادم که دوستم نَداشت
امــــــــــــا
تو کسی رو از دست دادی که عاشِقِت بود
تنهایی
چیزهای زیادی به انسان می آموزد
اما تو نرو!
بگذار من نادان بمانم...
مخصوصأ وقـتے اسمتو صدا میزنـלּ ...

کل دنیا را هم که داشته باشی...
باز هم دلت می خواهد...
بعضی وقت ها... فقط بعضی وقت ها...
برای یک لحظه هم که شده...
همه ی دنیای یک نفر باشی..
مرد نیستم اما...
حرفم یکی ست:
" تو "...!!!
وقتی غمگینی
وقتی از زندگی سیری
حواستو خیلی جمع کن چون طعمه خوبی هستی
خدایا ، مانده ام
نمیدانم
از دست داده ام
یا از دست رفته ام
که روزگارم این چنین است
انسان در حال گریه کردن به دنیا می آید
و
زمانی که به اندازه ی کافی گریه کرد
از دنیا میرود
خــــــدای من
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی
میان این دو گمم
هم خود را و هم تو را آزار میدهم
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی
و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی
آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ”
خدایــا هیچ وقت رهـــایم نکن . . .
عادت ندارم درد ودلم را به همه کس بگویم.پس خاکش میکنم زیر چهره خندانم تا همه فکر کنن نه دردی دارم نه قلبی...
این چه سرنوشتیست
تا میایی طعم باهم بودن را بچشی
حکم جدایی صادر میشود
مخاطب خاصی ندارد نوشته هایم...
اما... تا دلت بخواهد همدرد دارد...
داغ تمام نوشته هایم
سلام روزگار... چه میکنی با نامردی مردمان..
من هم ..اگر بگذارند ...
دارم خرده های دلم را...
چسب میزنم... راستی این دل ...
دل می شود ؟
خـــــودمـــــان را پـــــیـــــدا کـــــنیـــــم . . .
نیمه ی گـُـــــــــمــــشـــــده مان پیشکش
دلــــم یــــک دیــــدار غیــــر منتظــــره می خواهــــد ...
مــــن باشــــم و یــــک دنیــــا تــــو ...
ارو تو صف برنج بود گفتند برنج تموم شده میگه اشکالی نداره ته دیگ بده..
دیشب خواب دیدم که یکی داره صدام میزنه میگه من دوست تو هستم مجید .... رفت زیر تریلی تیکه تیکه شد .
با داد از خواب بیدار شدم!!!!!!
نزدیک نیم ساعت داشتم می لرزیدم سرمو هی به دیوار میکوبیدم !!!
یهو یادم افتاد من اصلا دوستی به نام مجید ندارم
خوابیم اگرچه مرد میدان هستیم
خیر سرمان رستم دستان هستیم
وقتی به داداش کایکو نیازی باشد
کوییم که نه ما ایکیوسان هستیم
اگه دیر بری مدرسه مجبوری نیمکت آخر بشینی اما
اگر دیر برسی دانشگاه مجبوری نیمکت اول بشینی
اطلاعیه.........قابل توجه مردم عزیز نسل وهابی ها در حال انقراض میباشد در حفظ این موجود وحشی کوشا باشید.سازمان حفاظت ازحیوانات وحشی...
صرف فعل نشستن به زبان باحال لری: مو بنشینم، تو بنشینی،
اونم بنشینه، ما که بنشینم، شما که بنشینید،
دیگه جا نی اونا بشینن!
خداوندا میوه بهشتی پیاز را از سفره ما خارج نفرما.
خدایا وسیله نقلیه ایمن و مطمن ایران دو گوش را از ما دور نفرما.
خدایا نگذار صدام دیگر به کشور ما حمله بکن .
خایا آمین و دمت گرم.
راستی دعای بعضی آدم ها هم جالب ...........
خدایا اموات ما را نمیران
این یعنی نمونه نظر بده تا بقیش رو بنویسم با عنوان دعاهای فراموش نشدنی.
راستی دعای بعضی آدم ها هم جالب ...........
خدایا اموات ما را نمیران
این یعنی نمونه نظر بده تا بقیش رو بنویسم با عنوان دعاهای فراموش نشدنی.
ازهرچی پسره نامردبدم میاد
پسرگفت: اگر میخواهی با هم بمانیم باید همه جوره با من باشی.
دخترک که به شدت پسر رو دوست داشت گفت: باشه عزیزم هرچی تو بگی.
پسرک دختر را عریان کرد، دخترآرام میلرزید ولی سخن نمیگفت میترسید.
میترسید عشقش ناراحت شود..پسرک مانندابری سیاه دختر را به آغوش کشید.
و بدون کوچیکترین بوسه شروع کرد.. دخترک آهی کشید.
و پسرک مانند چرخ خیاطی بالا و پایین میشد.
دخترک بدنش میسوخت ولی صدایی نمیداد.
پسرم چند تکان خورد و در کنار دخترک افتاد،دخترک بالبخند گفت: آروم شدی عروسکم!
پسرک آروم خندید و لباس هایش را پوشید و رفت.
دخترک ساعتی بعد تلفن را برداشت زنگ زد وگفت: سلام عشقم.
وپسرک مثل همیشه نبود و تنها گفت: دیگر بمن زنگ نزن و قطع کرد.
دخترک عروسکش را بغل گرفت و در کنج اتاقش آروم گریست.
...چند سال گذشت/تبریک میگویم به پسرک! همان دخترک زیبا شد فاحشه قصه..